کد مطلب:211291 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:103

شعر در مناقب امام جعفرصادق


جعفرصادق شه دنیا و دین

روشنی چشم خیر المرسلین



ذات او چون ذات باری بی بدیل

شخص او بر رفعت جاهش دلیل





[ صفحه 95]





تابع فرمان او حكم قدر

ریزه خوار خوان او جن و بشر



آفتاب از نور رویش مستنیر

خدمتش را آسمان منت پذیر



حب او باشد سپر از هر بلا

بدسكالش را سقر بی شبهه جا



دوستش را جا به فردوس برین

دشمنش در آتش دوزخ مكین



آنكه اوصافش نگنجد در بیان

شبه او چون شبه یزدان بی نشان



وصفی از او كی تواند گفت كس

صورت داودی كی آید از جرس



مدح گل را كی تواند كرد زاغ

گر چه جوید در بهاران ره به باغ



وصف گل آن به كه گوید عندلیب

كه ز هجران گلش نبود شكیب



چشم حربا گر نبیند آفتاب

كس نگوید انه شی ء عجاب



جمله عالم روشن از نور خور است

قعر عمان پر ز مرجان و در است



لیك كی از نور خور دارد خبر

دیده اعمی و كی خس از گهر



من كیم تا وصفش آرم در قلم

یا كیم در مدح او حرفی رقم



نام او گر بگذرد در لامكان

قدسیان از شوق دربازند جان



عقل او محو است در اوصاف او

سر به سر كرو بیانش مدح گو



راست خواهی مدح خوان او حقست

ذات او نور اله مطلق است



ظاهر آمد در وی اسرار وجود

جمله ی انوار در او جمع بود



مظهر ذات وجود مطلق است

هر چه گویم غیر حق در وی حقست



آفتاب حضرت حق در حجاب

ذات او بی پرده هم چون آفتاب



حق چه گوید وصف خود وصف ویست

زانكه هستی با وجودش لاشی است



مدح خورشید است مدح نور او

مغز جان را نافه سازد مشكبو



كی تواند گفت بسمل مدح او

به كه بربندد لب از این گفتگو



كلك و دفتر خواه و شرح قصه كن

نیست پایان این حكایت را سخن



الله الله ای امام راستین

یك نظر بر بسمل مسكین ببین



جانب درگاه خود راهیش ده

قلب روشن جان آگاهیش ده



وارهانش از غم و رنج جهان

وز جفای ناكسانش وارهان



تا به كی باشد گرفتار بلا

كن خلاصش از غم و رنج و عنا [1] .





[ صفحه 96]




[1] اثر مرحوم حاجي علي اكبر نواب شيرازي متوي 1263.